گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد نهم

پژوهشی در باره احادیث مربوط به تعداد امامان



1 . ارزیابی سند احادیث

پژوهشی در باره احادیث مربوط به تعداد امامانبر پایه احادیثی که در فصل قبل آمد ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دوازده نفر از خاندان خود را یکی پس از دیگری به عنوان جانشینان خود و امامان و رهبران آینده جهان اسلام ، به امّت معرّفی کرده است . این متون را به دو دسته می توان تقسیم کرد : دسته اوّل ، احادیثی که در منابع روایی پیروان اهل بیت علیهم السلام آمده است . سند این احادیث ، صحیح و معتبر است و دلالت آنها بر مبنای پیروان اهل بیت در موضوع امامت ، روشن و غیر قابل تردید است . بسیاری از این احادیث ، در این فصل نقل شد . دسته دوم ، احادیثی که منابع اهل سنّت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند . این احادیث، هر چند بر مبنای اهل سنّت از صحّت و اعتبار لازم برخوردارند ، ولی دلالت آنها به وضوح دلالت احادیث دسته اوّل نیست . از این رو ، احتمالات مختلفی در تبیین مقصود از آنها ذکر شده است . در این پژوهش ، علاوه بر ارزیابی سند این دسته از احادیث ، روشن خواهد شد که مقصود از آنها نیز چیزی جز مدلول احادیث دسته اوّل نیست .

1 . ارزیابی سند احادیثدر زمینه ارزیابی سند احادیث مربوط به تعداد خلفا ، چند نکته قابل ذکر است :

.


ص: 360

الف سند این احادیث در منابع کهن و معتبر اهل سنّت به جابر بن سَمُره (1) و ابو جحیفه (2) می رسد . ب گزارش جابر بن سَمُره (3) در نزد اهل سنّت ، صحیح و معتبر است . بغوی در ارزیابی این حدیث می گوید : بر صحّت این حدیث ، اتّفاق وجود دارد . (4) افزون بر این ، آلبانی برخی طُرُق این حدیث را صحیح می داند . (5) این حدیث همچنین در صحیح مسلم (6) و صحیح البخاری (7) روایت شده که این نقل ها نیز نزد اهل سنّت معتبر شمرده می شوند ، هر چند در نقل بخاری به جای «اثنا عشر خلیفه» ، «اثنا عشر أمیرا» آمده است . ج گزارش جابر بن سَمُره با همان اسنادی که در منابع اهل سنّت آمده ، در منابع حدیثی شیعه نیز نقل شده است . (8) د احادیث یاد شده ، علاوه بر جابر بن سَمُره از طریق عبد اللّه بن عمر ، عبد اللّه

.

1- .الکافی ، ج 3 ، ص 19 ، ح 3 ، وص 278 ، ح 1 ، وج 4 ، ص 120 ، ح 1 ، وج 5 ، ص 119 ، ح 2 و ...
2- .. ر . ک : ص 310 و 312 315 ح 77 81 .
3- .. ر . ک : ص 314 ح 82 .
4- .جابر بن سَمُره ، از صحابیان کم سال و خواهرزاده سعد بن ابی وقّاص است (تهذیب الکمال : ج 4 ص 437 ش 867 ) . پدرش در سال فتح مکّه مسلمان شد ( الإصابه : ج3 ص149 ) . او در کوفه می زیست و پس از سال 73 وفات یافت ( سیر أعلام النبلاء : ج3 ص186 ) . از او 146 حدیث ( با حفظ مکرّرات ) نقل شده که 23 روایت آن، در صحیح مسلم است ( تهذیب الأسماء : ج 1 ص 142 ) .
5- .شرح السنّه : ج 15 ص 31.
6- .سلسله الأحادیث الصحیحه : ج 1 ص 651 ش 376 .
7- .ر . ک : ص 310 ح 77 79 .
8- .ر . ک : ص 316 ح 90 .

ص: 361



2 . زمان و مکان صدور احادیث

بن مسعود ، عبد اللّه بن عمرو بن عاص ، اَنَس بن مالک و عبد اللّه بن ابی اوفی نیز نقل شده اند ؛ لیکن منابعی که این گزارش ها را روایت کرده اند ، مصادر شیعی اند . (1) ه نکته قابل تأمّل ، این است که : سخنی سرنوشت ساز با آن اهمّیت که آینده رهبری در جامعه اسلامی را رقم می زند ، چرا آن گونه که باید ، مورد توجّه صحابیان قرار نگرفته و کمتر به نقل آن پرداخته اند ، تا آن جا که حدیث «اِثنا عَشَرَ خلیفه (دوازده خلیفه)» به حدیث جابر بن سَمُره معروف گردیده است ؟ بی تردید ، سیاسی بودن مضمون حدیث در عدم نقل آن توسّط اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله ، مؤثّر بوده است . از این رو، عدم شهرت نقل آن از طرق مختلف ، بر بی توجّهی صحابیان به این موضوع مهم، دلالت ندارد .

2 . زمان و مکان صدور احادیثمُسلم ، در صحیح خود ، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله در باره خلفای پس از خود را مربوط به روز جمعه ای می داند که شخصی به نام اَسلَمی سنگسار شد (2) و چون این واقعه در مدینه اتّفاق افتاده است ، (3) می توان گفت که مکان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله ، مسجد مدینه بوده است ؛ امّا احمد بن حنبل ، در مسند خویش ، زمان صدور این حدیث را عرفه و مکان آن را سرزمین عرفات (4) ذکر کرده است و در گزارشی دیگر ، مکان صدور آن را مِنا می داند . (5) با تأمّل در متن گزارش هایی که مربوط به این واقعه است ، به نظر می رسد که

.

1- .ر . ک : الخصال : ص 469 473 ح 12 30 (با 19 سند) ، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج 1 ص 248 250 ، العمده : ص 416 ح 856 و ص 419 ح 871 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 57 58 ، إعلام الوری : ج 2 ص 158 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 239 ح 38 .
2- .ر . ک : ص 310 ح 79 .
3- .اُسد الغابه : ج 5 ص 6.
4- .مسند ابن حنبل : ج 7 ص 429 ح 20991 .
5- .مسند ابن حنبل: ج 7 ص 429 ح 20991.

ص: 362



3 . اختلاف در متن احادیث

جابر بن سَمُره، تنها یک واقعه را بیان می کند و با توجّه به ویژگی های اختصاصی موجود در متن، احتمال تعدّد واقعه، بعید است .

3 . اختلاف در متن احادیثمتن حدیث جابر بن سَمُره ، به گونه های مختلفی گزارش شده است . در بیشتر گزارش ها «اثنا عشر خلیفه (دوازده خلیفه)» ، در صحیح البخاری «اثنا عشر أمیرا (دوازده امیر)» و در گزارش های دیگر ، «اثنا عشر إماما (دوازده امام)» ، «إثنا عشر ملکا (دوازده پادشاه)» و «اثنا عشر قیّما (دوازده سرپرست)» آمده است و مطابق برخی از نقل ها ، متن حدیث با عبارت «لا یَزالُ أَمرُ النَّاسِ ماضیا ما وَلیَهُم اثنا عَشَرَ رَجُلاً ؛ (1) همواره کارهای مردم انجام می شود ، مادام که دوازده مرد ، سرپرست آنها باشند» گزارش شده است . همه این گزارش ها ، نشان دهنده آن است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، در پی معرّفی جانشینان خود و رهبران آینده جهان اسلام بوده و راوی و یا راویان حدیث ، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را نقل به معنا کرده اند . نکته قابل توجّه ، این که : پس از معرّفی دوازده نفر به عنوان جانشینان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله توسّط ایشان ، همهمه و هیاهو مجلس را فرا می گیرد ، (2) به گونه ای که جابر بن سَمُره تصریح می کند که سخن پایانی پیامبر صلی الله علیه و آله را نشنیده (3) و از پدر یا عموی خود می پرسد که : ایشان چه گفت ؟ و او پاسخ می دهد که ایشان فرمود : «کلّهم من قریش ؛ (4) همه آنها از بنی هاشم اند» .

.

1- .. صحیح مسلم : ج 3 ص 1452 ح 6 ؛ الخصال : ص 473 ح 27 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 239 ح 35 .
2- .الرجال لابن الغضائری ، ص 54 ، الرقم 14 .
3- .الحسن بن محمّد بن یحیی کان کذّابا یضع الحدیث ... « غض » « منه » ، کما ذکر فی الرجال لابن الغضائری ص 54 ، الرقم 14 .
4- . همه آنها از قریش اند» ، یا «کلّهم من بنی هاشم ؛

ص: 363



4 . مقصود از «دوازده خلیفه»

اشاره

این صحنه نشان می دهد که فضای سیاسی برای اعلان رهبران آینده جهان اسلام ، مناسب نبوده است ، چنان که جمله «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ؛ (1) خداوند ، تو را از آسیب مردمان حفظ می کند» در جریان غدیر ، اشاره به همین واقعیت است . البتّه بعد از غدیر نیز هنگامی که پیامبر اسلام در بیماریِ منجر به وفاتش می خواهد به صورت مکتوب ، مشکل رهبری آینده جهان اسلام را حل کند ، با کارشکنی و همهمه و غوغا رو به رو می شود و در نتیجه ، تصریح به این امر ، میسّر نمی گردد . (2)

4 . مقصود از «دوازده خلیفه»تأمّل در واژه های «خلیفه» ، (3) «امام» ، (4) «وصی» ، (5) «امیر» (6) و الفاظ مشابه آنها که در گزارش های مختلف حدیث جابر آمده و نیز موقعیت خانوادگی و عدد کسانی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را به عنوان جانشینان خود معرّفی می کند و مهم تر از همه ، تأکید ایشان بر این که قیام دین و عزّت اسلام و صلاح امّت تا قیامت در گرو خلافت آنهاست ، به روشنی نشان می دهند که پیامبر صلی الله علیه و آله در این پیام مهم ، در صدد ارائه مشخّصات افرادی بوده که شایستگی علمی ، عملی ، سیاسی و مدیریتی لازم را برای رهبری جامعه اسلامی پس از او دارند ؛ کسانی که از هر جهت می توانند خلیفه خدا و خلیفه پیامبر خدا باشند . در آن هنگام ، اهمّیت این پیام و رساندن آن، به گونه ای بود که به گفته ابن عبّاس ،

.

1- .. ر . ک : ص 310 و 312 ح 77 81 و مسند ابن حنبل : ج 7 ص 429 ح 20991 .
2- .ینابیع المودّه : ج2 ص316 ح908 .
3- .. ر .ک : ص 311 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / شمار امامان اهل بیت علیهم السلام / تعبیر «دوازده خلیفه») .
4- .. ر .ک : ص319 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / شمار امامان اهل بیت علیهم السلام / تعبیر «دوازده امام») .
5- .. ر .ک : ص 323 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / شمار امامان اهل بیت علیهم السلام / تعبیر «دوازده وصی») .
6- .. ر .ک : ص 319 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / شمار امامان اهل بیت علیهم السلام / تعبیر «دوازده امیر») .

ص: 364

ابو بکر در آغاز حکومتش ، خود را خلیفه نمی خواند و در پاسخ کسی که از او می پرسد: «آیا تو خلیفه پیامبر خدایی ؟» ، پاسخ می دهد : نه . و در پاسخ این سؤال که : پس تو کیستی ؟ پاسخ می دهد : «من ، جای گزین پس از او هستم» . (1) دقّت و تأمّل در معنای واژه «خلیفه» ، خود، بیانگر این معناست . خلیفه به معنای جانشین است و جانشین، کسی است که وظیفه شخص پیشین را به عهده دارد و جای خالی او را پُر می کند، و چون وظیفه اصلی و محوری پیامبر صلی الله علیه و آله ، هدایتگری و راه نمونی مردمان به سوی رستگاری است ، تنها ، فردی شایستگی عنوان خلافت را خواهد داشت که به بهترین وجه به هدایت مردمان بپردازد . به همین دلیل است که پیامبر صلی الله علیه و آله ، مبلّغان دین را خلفای خود شمرده است . در حدیثی آمده است : قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ ارحَم خُلَفائی قیلَ : یا رَسولَ اللّهِ وَ مَن خُلَفاؤکَ؟ قالَ : الَّذینَ یَأتونَ مِن بَعدی یَروونَ حَدیثی و سُنَّتی . (2) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «خدایا! جانشینان مرا رحمت فرما» . سؤال شد : جانشینان تو ، چه کسانی اند؟ فرمود : «کسانی که پس از من می آیند و حدیث و سنّت مرا روایت می کنند» . حکومت ، تنها وسیله و ابزاری بوده است که پیامبر صلی الله علیه و آله از آن استفاده کرده و هدف خویش را گسترش داده اند . پیامبر صلی الله علیه و آله چه حکومت داشته باشد یا آن را در اختیار نداشته باشد (همانند دوران سخت مکّه) ، وظیفه خویش را به انجام رسانده است . توجیهات و تأویلاتی که به نقل از محقّقان حدیثی اهل سنّت در پی می آید ، نشان دهنده این مطلب است که آنان بدون توجّه به علّت غایی بعثت پیامبران ، به معنای شایع «خلیفه» توجّه کرده اند و در میان حاکمان و قدرتمداران ، به دنبال

.

1- .النهایه : ج 2 ص 69 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 420 ح 5919 .

ص: 365

خلیفه گشته اند . بدیهی است که حاکمان ظالم و خونریزی همانند یزید و عبد الملک را نمی توان خلیفه بزرگ ترین پیامبران الهی و خاتم آنان دانست . باری ! تردیدی نیست که هدف پیامبر صلی الله علیه و آله از این سخن ، معرّفی بهترین کسانی است که پس از او شایستگی کامل را برای رهبری امّت اسلامی دارند ؛ لیکن با عنایت به این که مقام نبوّت ، منزّه از سخن لغو یا معمّاگونه است ، مسئله مهم در فقه الحدیث و فهم سخن پیامبر خدا ، تعیین مصداق خلفای دوازده گانه ای است که ایشان ، آنان را به عنوان خلفای شایسته خود ، معرّفی نموده است ؟ از نگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام ، پاسخ این سؤال ، روشن است ؛ زیرا آنان بر این باورند که خلفای دوازده گانه پیامبر صلی الله علیه و آله ، دوازده تن از اهل بیت ایشان اند که اوّلین آنها امام علی علیه السلام و آخرین آنها امام مهدی علیه السلام است که هم اکنون ، زنده است و روزی جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد . (1) محدّثان اهل سنّت با این که حدیث جابر بن سَمُره را صحیح می دانند ، پاسخ روشنی برای تبیین مصادیق خلفای دوازده گانه ندارند ، تا آن جا که ابن جوزی در کتاب کشف المشکل می گوید : اگر چه در باره این حدیث جستجوی بسیار کردم و در مورد آن سؤال نمودم ، لیکن کسی را نیافتم که مقصود [واقعی ]آن را بداند . (2) مهلّب نیز چنین تصریح می نماید : کسی را نیافتم که به معنای حقیقی این حدیث ، رسیده باشد . (3) همچنین ابن حجر ، اجمالاً عدم فهم حدیث یاد شده را تأیید می کند . (4)

.

1- .ر . ک : ص 333 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / احادیث در بر دارنده شمار امامان و نام های آن) .
2- .کشف المشکل : ج 1 ص 449 . نیز ، ر . ک : فتح الباری : ج 13 ص 212.
3- .ر . ک : فتح الباری : ج 13 ص 211.
4- .فتح الباری : ج 13 ص 212.

ص: 366



شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانه

نظریه اوّل : حکّام دوران اقتدار سیاسی اسلام

نقد نظریه اوّل

البتّه عدّه ای از جمله افراد یاد شده خواسته اند که ولو به صورت احتمال ، مقصود از خلفای دوازده گانه را بیان کنند ؛ لیکن با تأمّل در آنچه گفته اند ، مشخّص می گردد که مدّعای آنان ، نه از حیث عدد و نه از حیث ویژگی ها با آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده ، قابل انطباق نیست که در این جا به شماری از آرا ، اشاره می کنیم . (1)

شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانهنظریه اوّل : حکّام دوران اقتدار سیاسی اسلامبیهقی (2) و قاضی عیاض (3) گفته اند : مقصود از خلفای دوازده گانه ، کسانی اند که در دوران عزّت خلافت و قوّت اسلام ، حکومت کرده اند و مردم بر آنان اجماع داشته اند . این دوران تا ایّام حکومت یزید بن عبدالملک ، ادامه داشته است . طبق این نظریه ، افزون بر خلفای راشدین ، معاویه ، یزید ، عبد الملک ، ولید ، سلیمان ، عمر بن عبد العزیز ، یزید بن عبد الملک ، هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید ، مصادیق خلفای دوازده گانه اند .

نقد نظریه اوّلاشکال هایی که به نظریه بیهقی و قاضی عیاض وارد شده ، عبارت اند از : 1 . هیچ استدلالی بر این ادّعا ارائه نشده است . 2 . مجموع این افراد ، بیش از دوازده نفر است . 3 . حتّی بنا بر مبنای خود قائلان ، مشخّص نشده است که چرا امام حسن علیه السلام ، معاویه بن یزید و مروان ، از این جمع خارج شده اند و چرا خلفای عبّاسی در این

.

1- .برای آگاهی بیشتر، ر.ک: فتح الباری : ج 13 ص 211 215 و المسائل الخلافیّه ، علی آل محسن : ص 15 38 .
2- .رجال النجاشی ، ص 54 ، الرقم 123 ولم ترد فیه الکنیه .
3- .دلائل النبوّه : ج 6 ص 520 .

ص: 367



نظریه دوم : حاکمان صدر اسلام تا عصر عمر بن عبد العزیز

اشاره

مجموعه جای نگرفته اند ؟ آیا «کوتاه بودن مدّت خلافت» و یا «تغییر خانواده خلیفه» ، خلیفه را از خلیفه بودن ساقط می کند ؟! 4 . با قطع نظر از حکومت حاکمان اوّلیه پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ، واضح است که به قدرت رسیدن معاویه و حاکمان پس از او ، از طریق زور و قوّه قهریه بوده است . از این رو ، چنین حاکمانی (چه اُمَوی و چه عبّاسی)، شایسته عنوان خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله نیستند ؛ زیرا مردم بدون اختیار و با اکراه و اجبار ، مجبور به پذیرش خلافت آنان گشته اند . 5 . اجتماع کامل بر خلافت تمام این افراد ، وجود ندارد . ابتدای حکومت ابو بکر ، این گونه است؛ چرا که امام علی علیه السلام ، اهل بیت علیهم السلام و بعضی از بزرگان صحابه ، حاکمیت ابو بکر را تا چند ماه نپذیرفتند . نیمه دوم خلافت عثمان هم با شورش و اعتراض همراه بود و بنا بر این ، اجتماع بر خلافت وجود نداشت . خلافت امام علی علیه السلام از آغاز تا انجام ، مورد پذیرش معاویه و مردم شام قرار نگرفت . در برخی مواقع هم با مخالفت اصحاب جمل و اصحاب نهروان رو به رو شد . 6 . بیشتر این افراد ، در پی اقامه معالم دین (بر پا داشتن احکام دین) نبوده اند . بنا بر این ، مشمول توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله نمی گردند . بیهقی ، خود به این مطلب اشاره کرده و نوشته است : مقصود از اقامه دین ، بر پا داشتن نشانه های دین است خدا داناتر است ، هر چند برخی از آنان ، کارهای نامشروع انجام می دادند . (1)

نظریه دوم : حاکمان صدر اسلام تا عصر عمر بن عبد العزیزابن حجر عَسقَلانی ، پس از کلامی که از واضح نبودن مطلب در نزد او حکایت

.

1- .دلائل النبوّه : ج 6 ص 521 .

ص: 368



نقد نظریه دوم

دارد ، در تبیین مقصود از «خلفای دوازده گانه» می گوید : این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که : «پس از من ، دوازده خلیفه خواهند بود» ، بهتر است بر واقعیت زمان پس از پیامبر خدا حمل شود ؛ چرا که همه کسانی که پس از ایشان جامه خلافت بر تن کردند ، از ابو بکر تا عمر بن عبد العزیز ، چهارده تن بودند ، دو تن از آنها نه خلافت درستی داشتند و نه مدّت خلافتشان چندان قابل توجّه بود . آن دو ، معاویه پسر یزید و مروان پسر حکم بود ، و بقیّه ، همان گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده ، دوازده نفر بودند . و در ادامه اظهار داشته است : البتّه این که فرموده است : «مردم بر آنها اتّفاق نظر پیدا می کنند» ، بر این مسئله ، خدشه ای وارد نمی کند ؛ زیرا اتّفاق نظر ، در اکثر و غالب است و این ویژگی هم همواره ، جز در حسن بن علی علیه السلام و عبد اللّه زبیر ، به رغم درستی خلافت آن دو ، و حکم به ثابت نبودن شایستگی مخالفانشان ، جز پس از مصالحه حسن علیه السلام و کشته شدن زبیر ، بوده است . و خدا بهتر می داند . (1)

نقد نظریه دومافزون بر شماری از اشکال های نظریه اوّل ، اشکال های دیگری بر این نظریه وارد شده ، که عبارت اند از : 1 . ابن حجر ، در توجیه خارج کردن معاویه بن یزید و مروان بن حکم از شمار خلفا ، گفته است که مدّت حکومت این دو ، کوتاه بوده است . بر طبق این نظریه باید امام حسن علیه السلام نیز از این مجموعه خارج شود ؛ زیرا مدّت حکومت ایشان نیز کوتاه بوده است . 2 . عبد اللّه بن زبیر ، جزو این گروه شمرده شده است ، در حالی که خلافت او

.

1- .الاستبصار ، ج 4 ، ص 144 ، ح 5 ؛ تهذیب الأحکام ، ج 4 ، ص 2 ، ح 2 ، وص 7 ، ح 3 ، وج 8 ، ص 90 ، ح 227 .

ص: 369



نظریه سوم : دوازده خلیفه نامشخّص تا قیامت

نقد نظریه سوم

نظریه چهارم : خلفای بنی امیّه

اشاره

هیچ گاه فراگیر و همه گستر نگردید ؟

نظریه سوم : دوازده خلیفه نامشخّص تا قیامتابن جوزی می گوید : منظور ، وجود دوازده خلیفه در دوره اسلامی تا روز قیامت است که آنان ، بر اساس حق رفتار می کنند ، هر چند دوران خلافتشان پشت سر هم نباشد . (1) ابن کثیر نیز در تفسیر خود از این نظریه دفاع می کند . (2)

نقد نظریه سوماشکال های این نظریه، عبارت اند از: 1 . غیر شفّاف کردن سخن پیامبر صلی الله علیه و آله ، ممکن است برخی از اشکالات وارد بر نظریات پیشین را حل کند ؛ ولی نتیجه ای روشن و مشخّص برای ما نخواهد داشت . نتیجه این نظریه آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله جمله ای مبهم و معمّاگونه فرموده است که هیچ نقشی در معرفت و عمل جامعه اسلامی نخواهد داشت ! 2 . سخن پیامبر صلی الله علیه و آله برای پی ریزی مسیری هموار برای رسیدن به هدفی بزرگ است ، یعنی تبعیت مردم از این رهبران که موجب راهیابی و هدایت آنان خواهد گشت ، در صورتی که با فرض نامشخّص بودن آن دوازده نفر ، این هدف هرگز محقّق نخواهد شد و حتّی موجب سر در گمی آنان در شناخت مقتدا و سوء استفاده دنیاطلبان از آن خواهد شد .

نظریه چهارم : خلفای بنی امیّهخطابی و ابن جوزی گفته اند : مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله از خلفای دوازده گانه ، خلفای

.

1- .الرجال لابن الغضائری ، ص 52 ، الرقم 9 ، وفیه : الحسن بن أسد .
2- .فتح الباری : ج 13 ص 213 ، مسائل الخلافیه ، علی آل محسن : ص 8 .

ص: 370



نقد نظریه چهارم

بنی امیّه هستند ؛ زیرا اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط به زمان پیامبرند و مشمول عنوان خلفای دوازده گانه نیستند . بنا بر این خلفای اربعه ، معاویه و مروان بن حکم ، از این گروه خارج می شوند و دوازده نفر باقی خواهند ماند . (1) برای روشن شدن سخن این دو نفر ، این نکته را باید ذکر کنیم که حاکمان اموی پانزده نفر بوده اند که دوران حکومت آنان سیزده سال پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز شده است (چون عثمان در اواخر سال 23 هجری به خلافت رسید) . این دو نفر برای رفع مشکل تعداد افراد بنی امیّه و زمان حکومت آنان ، اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را به پیامبر خدا ملحق نموده ، شایسته عنوان «خلافه النبیّ» ندانسته اند . در نتیجه ، دوران خلفای اربعه ، معاویه و مروان بن حکم ، از این حکم خارج شده و دوازده نفر ذیل آن باقی مانده اند . گفتنی است که ابن جوزی در ابتدای سخن خویش گفته است که دستیابی به مدلول اصلی سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و فهم آن ، ممکن نیست . (2)

نقد نظریه چهارماشکال های این نظریه، عبارت اند از: 1 . خلفای چهارگانه ، از عنوان دوازده خلیفه خارج شده اند و هیچ استدلالی بر آن ارائه نشده است . 2 . در متون اهل سنّت ، دوران خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله تا سی سال پس از ایشان دانسته شده است . پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است : الخِلافَهُ فی اُمَّتی ثَلاثونَ سَنَهً ثُمَّ مُلکٌ بَعدَ ذلِکَ . (3)

.

1- .اختیار معرفه الرجال ، ص 598 ، الرقم 1119 .
2- .ر . ک : فتح الباری : ج 13 ص 212 .
3- .سنن الترمذی : ج 4 ص 503 ح 2226 ، سنن أبی داوود : ج 4 ص 211 ح 4646 4647 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 213 ح 21978 ، السنن الکبری، نسائی : ج 5 ص 47 ح 8155 ، صحیح ابن حبّان : ج 9 ص 35 ح 6657 ، سلسله الأحادیث الصحیحه : ج 1 ص 742 ح 459 .

ص: 371



نظریه پنجم : امارت دوازده امیر در یک زمان

نقد نظریه پنجم

خلافت ، در امّت من ، سی سال است . سپس ، بعد از آن ، سلطنت است . در حالی که این نظریه خلافت را بعد از سال 60 هجری (مرگ معاویه) تصویر کرده است . 3 . روایت «اثنا عشر خلیفه (دوازده خلیفه)» ، در مقام ستایش از این افراد است . طبیعی است که این ستایشگری نمی تواند شامل بنی امیّه گردد که جنایات متعدّدی را نسبت به اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامی مرتکب شده اند ، علاوه بر این که احادیث فراوانی نیز در مذمّت آنها صادر شده است . (1) 4 . حَکَم بن ابی العاص و پسر او مروان بن حکم ، به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به جرم «نفاق» از مدینه تبعید شدند . آیا عجیب نیست که او را جزو اصحاب پیامبر بشمُرند و حکومت او را همانند حکومت زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بدانند؟!

نظریه پنجم : امارت دوازده امیر در یک زمانمُهَلَّب گفته است : گمان غالب ، این است که پیامبر که درود و سلام خداوند بر او باد از فتنه های شگفتی پس از خود ، خبر داده است ، حتّی از این که مردم در یک زمان ، دارای دوازده امیر می شوند و اگر جز این را می خواست ، می فرمود : دوازده امیرند که فلان گونه عمل می کنند . (2)

نقد نظریه پنجمبه نظر می رسد مهلّب در صدد توضیح متن منقول در صحیح البخاری بوده و به سایر

.

1- .ر . ک : الغدیر : ج 8 ص 248 ، مسائل الخلافیه ، علی آل محسن : ص 31 35 .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 2 ، ص 70 72 ، ح 1 .

ص: 372



پاسخ به دو اشکال

1 . بیشتر امامان شیعه به خلافت نرسیدند

گزارش های دقیق تر و مشروح تر حدیث جابر بن سَمُره توجّه نداشته است . متن موجود در صحیح البخاری ، مختصر و مبهم است . در نتیجه ، احتمالات گوناگونی در باره آن متصوّر است . ابن حجر عسقلانی ، در نقد نظریه او به این نکته اشاره کرده و معتقد است : متون موجود در صحیح مسلم ، مشخّص کرده اند که در زمان این دوازده نفر ، اسلام ، عزیز و منیع خواهد بود . آیا می توان تصوّر کرد که افتراق دوازده گانه در میان مسلمانان رُخ دهد و باز هم عزّت اسلام را در پی داشته باشد ؟ (1) با توجّه به دلایل ارائه شده در صفحات پیشین ، حدیث «خلفای دوازده گانه» تنها بر نظریه شیعه دوازده امامی قابل انطباق است و دیگر تحلیل ها و نظریه پردازی ها به جهت دارا بودن اشکالات متعدّد ، نادرست اند .

پاسخ به دو اشکالدر باره نظریه ای که ما در تبیین حدیث «خلفای دوازده گانه» انتخاب کردیم ، دو اشکال بدین شرح قابل طرح است که همراه با پاسخ آنها ارائه می گردند :

1 . بیشتر امامان شیعه به خلافت نرسیدنداشکال اوّل ، این است که در میان امامان دوازده گانه ای که پیروان اهل بیت علیهم السلام به آنها معتقدند ، تنها امام علی علیه السلام و امام حسن علیه السلام به خلافت رسیدند . بنا بر این ، چگونه می توان آنها را خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله شمرد ؟ پاسخ این اشکال ، این است که بر پایه نصوص معتبری که بخشی از آنها گذشت ، امامت و خلافت ، منصبی الهی است و پیامبر خدا ، به فرمان خداوند، دوازده تن از

.

1- .ر . ک : فتح الباری : ج 13 ص 211 .

ص: 373



2 . عدم اتّفاق امّت بر خلافت امامان شیعه

اشاره

اهل بیت خود را برای انجام این مسئولیت تعیین کرده است و تبعیت نکردن اکثر مردم از آنها ، با خلافت واقعی آنها منافاتی ندارد . به تعبیر دیگر ، بر پایه احادیث معتبری که گذشت ، از جمله حدیث «خلفای دوازده گانه» ، پیامبر خدا خبر از شایستگی امامان اهل بیت علیهم السلام برای خلافت و تعیین آنها به عنوان جانشین خود داده ؛ امّا این که مردم می پذیرند ، یا نمی پذیرند ، موضوع دیگری است که در این باره نیز پیامبر صلی الله علیه و آله در احادیث دیگری ، حوادثِ آینده امّت اسلامی را پیشگویی کرده و خبر داده که امّتش با اهل بیت او چه خواهند کرد . (1)

2 . عدم اتّفاق امّت بر خلافت امامان شیعهاشکال دوم ، این است که در برخی از گزارش های حدیث در باره «خلفای دوازده گانه» ، این عبارت آمده است : کُلُّهُم تَجتَمِعُ عَلَیهِ الاُمَّهُ . (2) همه آنها ، مورد اتّفاق امّت اند . بدیهی است که هیچ یک از امامان شیعه مورد اتّفاق امّت نبوده اند . بنا بر این ، چگونه می توان حدیث یاد شده را بر آنان منطبق دانست ؟ پاسخ ، این است که : اوّلاً بیشتر احادیثی که «خلفای دوازده گانه» را گزارش کرده اند ، فاقد تعبیر یاد شده اند و گزارشی که به اتّفاق امّت بر آنها اشاره کرده ، از اعتبار لازم برخوردار نیست .

.

1- .. ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 513 (فصل یازدهم : ستم به اهل بیت علیهم السلام ) و دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 7 ص 253 (بخش هشتم / فصل یکم : خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از شهادت علی علیه السلام ) .
2- .. سنن أبی داوود : ج 4 ص 106 ح 4279 .

ص: 374

ثانیا بر فرض که سند گزارش یاد شده ، صحیح هم باشد ، مدلول ظاهری آن را نمی توان به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داد ؛ زیرا واقعیت ندارد ، چون اکثر قریب به اتّفاق زمامداران پس از پیامبر صلی الله علیه و آله مورد اتّفاق امّت نبوده اند . بنا بر این ، برای تصحیح نسبت این گزارش به پیامبر صلی الله علیه و آله باید گفت که مقصود از آن، خبر دادن از آینده نیست ؛ بلکه توصیه امّت به اتّفاق بر پیروی از آنهاست که در این صورت بر مذهب امامیه اثنا عشریه منطبق خواهد شد .

.


ص: 375



دسته بندی احادیث تفسیر کننده آیه تطهیر

دسته بندی احادیث تفسیر کننده آیه تطهیراحادیثی که مقصود از «اهل بیت» در آیه تطهیر را به طور مستقیم و غیر مستقیم بیان کرده اند ، به پنج دسته تقسیم می شوند : دسته اوّل : احادیثی که در شأن نزول آیه تطهیر وارد شده اند . این احادیث به طور مشخّص و روشن ، گروه خاصّی از خویشان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله (علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام ) را به عنوان مصادیق «اهل بیت» معرّفی و این عنوان را از دیگر خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله ، سلب کرده اند . محدّثان اهل سنّت ، این دسته از احادیث را از چهار تن از خویشان پیامبر صلی الله علیه و آله (علی بن ابی طالب ، حسن بن علی ، حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام ) (1) و دو تن از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله (امّ سلمه و عایشه) (2) و هفت تن از اصحاب ایشان (ابو سعید خدری ، براء بن عازب ، جابر بن عبد اللّه انصاری ، زینب دختر ابو سلمه ، سعد بن ابی وقّاص ، صبیحْ غلام امّ سلمه و عبد اللّه بن جعفر) نقل کرده اند . (3)

.

1- .ر . ک : ص 287 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اهل بیت علیهم السلام و مصداق «اهل بیت») .
2- .ر . ک : ص 231 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق «اهل بیت») .
3- .ر . ک : ص 261 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق اهل بیت علیهم السلام / ابو سعید خدری) و ص 265 (براء بن عازب) و ص 267 (جابر بن عبد اللّه ) و ص 271 (زینب دختر ابو سلمه و سعد بن ابی وقّاص) و ص 275 (صُبَیح ، غلام امّ سلمه و عبد اللّه بن جعفر) .

ص: 376

محدّثان شیعه نیز این دسته از احادیث را از هفت تن از اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله (امام علی علیه السلام ، امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمّد باقر علیه السلام ، امام جعفر صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام ) (1) و نیز دو تن از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله (امّ سلمه و عایشه) (2) و دو تن از اصحاب ایشان صلی الله علیه و آله (جابر بن عبد اللّه و سعد بن ابی وقّاص 3 ) نقل کرده اند . دسته دوم : احادیثی که در باره تفسیر عملی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از آیه تطهیر وارد شده اند؛ احادیثی که تأکید می کنند که پس از نزول آیه تطهیر، ماه ها ، بلکه هر روز هنگام نماز صبح ، پیامبر صلی الله علیه و آله درِ خانه علی و فاطمه علیهماالسلاممی آمد و پس از سلام و دعوت آنان به نماز ، آیه تطهیر را قرائت می فرمود . محدّثان بزرگ فریقین ، این واقعه را از بزرگان اصحاب و اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده اند . (3) دسته سوم : احادیثی که بدون اشاره به آیه تطهیر ، مصادیق «اهل بیت» را معرّفی

.

1- .ر . ک : ص 287 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اهل بیت علیهم السلام و مصداق «اهل بیت»)
2- .ر . ک : ص 231 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق «اهل بیت»)
3- .ر . ک : ص 301 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / درود فرستادن پیامبر صلی الله علیه و آله بر اهل بیت علیهم السلام و ویژه ساختن آنان در فراخوانی به نماز) .

ص: 377

می کنند . شمار این دسته از احادیث که در فصول و ابواب گوناگون این کتاب خواهند آمد ، بسیار فراوان است . (1) دسته چهارم : احادیثی که بدون مشخّص کردن مصادیق «اهل بیت» ، فضایل یا حقوقی را برای این عنوان مطرح می کنند و احادیثی دیگر که بدون ذکر این عنوان ، همان فضایل و حقوق را برای اهل بیت علیهم السلام مطرح می کنند . برای نمونه ، پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید : «هر که ما اهل بیت را در راه خدا دوست بدارد ، با ما برانگیخته خواهد شد و ما او را با خود به بهشت می بریم» (2) و در حدیثی دیگر ، ایشان دست فرزندانش حسن و حسین علیهماالسلام را می گیرد و می فرماید : «هر که من و این دو و والدین این دو را دوست بدارد ، در روز رستاخیز با من هم منزلت خواهد بود» (3) و در حدیثی دیگر می فرماید : «شما را در رعایت حقوق اهل بیتم ، به خدا سوگند می دهم» (4) و در حدیث دیگری می فرماید : «خدا را ، خدا را در حقّ عترت و اهل بیتم ! همانا فاطمه پاره تن من است و دو فرزند او دو بازوی من اند و من و شوی او ، همانند پرتویم» . (5) شمار این دسته از احادیث ، بیش از سه دسته پیشین است که در بخش های مختلف ، شمار قابل توجّهی از آنها را ملاحظه خواهید کرد . دسته پنجم : احادیثی که وقتی آنها را در کنار هم می نهیم ، روشن می شود که فرزندان حسین علیه السلام تا امام مهدی علیه السلام ، همگی در حکم «اصحاب کسا» هستند و آیه تطهیر، آنها را در بر می گیرد .

.

1- .ر . ک : ص 263 (اهل بیت علیهم السلام / فصل یکم / اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و مصداق اهل بیت علیهم السلام / ابو لیلی انصاری) و ص 265 (ثوبان) و ص 267 (جابر بن عبد اللّه ) و ص 277 (عبد اللّه بن عبّاس) .
2- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 469 ح 1174 .
3- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 467 ح 1170 .
4- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 325 ح 821 .
5- .ر . ک : همین دانش نامه : ج 10 ص 329 ح 833 .

ص: 378

الفصل الثانی : معرفه أهل البیت علیهم السّلام2 / 1قیمَهُ مَعرِفَتِهِمرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ بِمَعرِفَهِ أهلِ بَیتی ووَلایَتِهِم ، فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الخَیرَ کُلَّهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَعرِفَهُ آلِ مُحَمَّدٍ بَراءَهٌ مِنَ النّارِ ، وحُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ جَوازٌ عَلَی الصِّراطِ ، وَالوَلایَهُ لِالِ مُحَمَّدٍ أمانٌ مِنَ العَذابِ . (2)

دلائل الإمامه عن سلمان الفارسی :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَم یَبعَث نَبِیّا ولا رَسولاً إلّا جَعَلَ لَهُ اثنَی عَشَرَ نَقیبا ... . قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمّی ، فَما لمِنَ عَرَفَ هؤُلاءِ؟ فَقالَ : یا سَلمانُ ، مَن عَرَفَهُم حَقَّ مَعرِفَتِهِم ، وَاقتَدی بِهِم ، وَوالی وَلِیَّهُم ، وتَبَرَّأَ مِن عَدُوِّهِم ، فَهُوَ وَاللّهِ مِنّا ، یَرِدُ حَیثُ نَرِدُ ، ویَسکُنُ حَیثُ نَسکُنُ . (3)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 561 ح 751 عن أبی قدامه الفدانی ، بشاره المصطفی : ص 176 عن أبی ورامه القدائی ، بحار الأنوار : ج 27 ص 88 ح 36 .
2- .الشفا : ج 2 ص 47 ، الصواعق المحرقه : ص 232 ، ینابیع المودّه : ج 3 ص 141 نقلاً عن أبی عبد اللّه محمّد بن علی الحکیم الترمذی فی نوادر الاُصول عن المقداد بن الأسود .
3- .دلائل الإمامه : ص 448 ح 424 ، بحار الأنوار : ج 25 ص 6 ح 9 نقلاً عن کتاب المقتضب .

ص: 379



فصل دوم : شناخت اهل بیت علیهم السلام

2 / 1 ارزش شناخت اهل بیت علیهم السلام

فصل دوم : شناخت اهل بیت علیهم السّلام2 / 1ارزش شناخت اهل بیت علیهم السّلامپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان ، بر او منّت نهاده باشد ، خداوند ، همه خیر را برای او گرد آورده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شناخت خاندان محمّد ، برات رهایی از آتش است و دوست داشتن خاندان محمّد ، برگه عبور از صراط است و ولایت خاندان محمّد ، [موجب] امان از عذاب است .

دلائل الإمامه به نقل از سلمان فارسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : «خداوند تبارک و تعالی پیامبر و رسولی را بر نینگیخت ، مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد» . گفتم : ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! برای آن که ایشان را شناخته، چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای سلمان! کسی که ایشان را آن چنان که باید ، بشناسد و به آنان اقتدا کند و دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنشان بیزاری جوید ، به خدا سوگند چنین کسی از ماست و هر جا ما فرود آییم ، او فرود خواهد آمد و در جایی سکونت خواهد داشت که ما هستیم» .

.


ص: 380

الإمام علیّ علیه السلام :أسعَدُ النّاسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا ، وتَقَرَّبَ إلَی اللّهِ بِنا ، وأخلَصَ حُبَّنا ، وعَمِلَ بِما إلَیهِ نَدَبنا ، وَانتَهی عَمّا عَنهُ نَهَینا ، فَذاکَ مِنّا ، وهُوَ فی دارِ المُقامَهِ مَعَنا . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّما یَعرِفُ اللّهَ عز و جل ویَعبُدُهُ مَن عَرَفَ اللّهَ وعَرَفَ إمامَهُ مِنّا أهلَ البَیتِ . (2)

الکافی عن زراره :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : أخبِرنی عَن مَعرِفَهِ الإِمامِ مِنکُم واجِبَهٌ عَلی جَمیعِ الخَلقِ؟ فَقالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله إلَی النّاسِ أجمَعینَ ، رَسولاً وحُجَّهً للّهِِ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ فی أرضِهِ ، فَمَن آمَنَ بِاللّهِ وبِمُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ وَاتَّبَعَهُ وصَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعرِفَهَ الإِمامِ مِنّا واجِبَهٌ عَلَیهِ . (3)

الکافی عن سالم :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ» (4) . قالَ : السّابِقُ بِالخَیراتِ الإِمامُ ، وَالمُقتَصِدُ العارِفُ لِلإِمامِ ، وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ الَّذی لا یَعرِفُ الإِمامَ . (5)

الإمام الصادق علیه السلام :خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی أصحابِهِ فَقالَ : أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إلّا لِیَعرِفوهُ ، فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ ، فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَهِ مَن سِواهُ . فَقالَ لَهُ رَجُلٌ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمّی ، فَما مَعرِفَهُ اللّهِ؟ قالَ : مَعرِفَهُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 461 ح 3297 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 124 ح 2829 .
2- .الکافی : ج 1 ص 181 ح 4 عن جابر .
3- .الکافی : ج 1 ص 180 ح 3 .
4- .فاطر : 32 .
5- .الکافی : ج 1 ص 214 ح 1 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 130 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 223 ح 35 .
6- .علل الشرائع : ص 9 ح 1 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 328 کلاهما عن سلمه بن عطاء ، نزهه الناظر : ص 126 ح 231 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 312 ح 1 .

ص: 381

امام علی علیه السلام :نیک بخت ترینِ مردم، کسی است که فضل ما را شناخت و به وسیله ما به خدا تقرّب جست و محبّت ما را خالص گرداند و به چیزی که ما به آن می خوانیم، پرداخت و از آنچه ما باز می داریم ، دست شست . چنین کسی از ما و در فردوس برین با ماست .

امام باقر علیه السلام :کسی خداوند عز و جل را شناخته و پرستش کرده که خدا و امام او را که از ما اهل بیت است ، بشناسد .

الکافی به نقل از زراره :به امام باقر علیه السلام گفتم : بفرمایید که آیا شناخت امام از خاندان شما ، بر همه خلایق واجب است؟ فرمود : «همانا خداوند عز و جل محمّد را فرستاده و حجّت الهی برای همه خلایقش در زمین بر انگیخت . پس هر که به خدا و محمّد ، پیامبر خدا، ایمان آورَد و از او پیروی کند و تصدیقش نماید ، شناخت امامِ خاندان ما بر او واجب خواهد بود» .

الکافی به نقل از سالم :از امام باقر علیه السلام در باره آیه شریف : «سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم. پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو، و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیش گام اند» پرسیدم . فرمود : «پیشی گام در کارهای نیک ، امام است و میانه رو ، شناسنده امام است ؛ و ستمگرِ بر خویش ، کسی است که امام را نشناسد» .

امام صادق علیه السلام :حسین بن علی علیه السلام به سوی اصحابش آمد و فرمود : «ای مردم! خداوند والا نام ، بندگان را نیافرید ، مگر برای این که او را بشناسند . پس هر گاه او را شناختند ، او را خواهند پرستید و هر گاه او را بپرستند ، با پرستش او، از پرستش جز او ، بی نیاز خواهند گشت» . مردی به ایشان گفت : ای فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد ! شناخت خدا چیست؟ فرمود : «این که مردم هر زمان ، امامشان را که فرمانبری از او واجب است ، بشناسند» .

.


ص: 382

الأمالی للطوسی عن زرعه :قُلتُ لِلصّادِقِ علیه السلام : أیُّ الأَعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ المَعرِفَهِ؟ قالَ : ما مِن شَیءٍ بَعدَ المَعرِفَهِ یَعدِلُ هذِهِ الصَّلاهَ ، ولا بَعدَ المَعرِفَهِ وَالصَّلاهِ شَیءٌ یَعدِلُ الزَّکاهَ ، ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الصَّومَ ، ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الحَجَّ ، وفاتِحَهُ ذلِکَ کُلِّهِ مَعرِفَتُنا ، وخاتِمَتُهُ مَعرِفَتُنا . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :نَحنُ الَّذینَ فَرضَ اللّهُ طاعَتَنا ، لا یَسَعُ النّاسَ إلّا مَعرِفَتُنا ، ولا یُعذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِنا ... ومَن لَم یَعرِفنا ولم یُنکِرنا کانَ ضالّاً حَتّی یَرجِعَ إلَی الهُدَی الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ مِن طاعَتِنَا الواجِبَهِ ، فَإِن یَمُت عَلی ضَلالَتِهِ یَفعَلُ اللّهُ بِهِ ما یَشاءُ . (2)

عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» (3) :طاعَهَ اللّهِ ومَعرِفَهَ الإِمامِ . (4)

عنه علیه السلام فی دُعاءٍ عَلَّمَهُ زُرارَهَ :اللّهُمَّ عَرِّفنینَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی . (5)

الإمام الرضا علیه السلام فی زِیارَهِ قُبورِ الأَئِمَّهِ علیهم السلام :السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَهِ اللّهِ ... مَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ ، ومَن جَهِلَهُم فَقَد جَهِلَ اللّهَ . (6)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 694 ح 1478 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 202 ح 71 .
2- .الکافی : ج 1 ص 187 ح 11 عن أبی سلمه ، بحار الأنوار : ج 32 ص 325 ح 300 .
3- .البقره : 269 .
4- .الکافی : ج 1 ص 185 ح 11 ، المحاسن : ج 1 ص 245 ح 455 ، تفسیر العیاشی : ج 1 ص 151 ح 496 ، شرح الأخبار : ج 3 ص 578 ح 1347 کلّها عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 24 ص 86 ح 2 .
5- .الکافی : ج 1 ص 337 ح 5 ، کمال الدین : ص 342 ح 24 ، الغیبه للنعمانی : ص 166 ح 6 ، إعلام الوری : ج 2 ص 237 کلّها عن زراره ، بحار الأنوار : ج 52 ص 146 ح 70 .
6- .الکافی : ج 4 ص 578 ح 2 ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 102 ح 178 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 608 ح 3212 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 271 ح 1 وفی الثلاثه الأخیره «فی زیاره الإمام الکاظم علیه السلام » وکلّها عن علیّ بن حسّان ، المقنعه : ص 488 ح 40 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 126 ح 1 .

ص: 383

الأمالی، طوسی به نقل از زرعه :به امام صادق علیه السلام گفتم : پس از شناخت [خدا]، کدام عمل ها فضیلت بیشتری دارند؟ فرمود : «پس از شناخت ، هیچ چیز ، همسنگ همین نماز نیست و پس از شناخت و نماز ، هیچ چیز ، همسنگ با زکات نیست و پس از اینها چیزی با روزه برابر نیست و پس از اینها چیزی همسنگ با حج نیست و آغاز و پایان همه اینها، شناخت ماست» .

امام صادق علیه السلام :ماییم کسانی که خداوند ، فرمانبری از آنها را واجب کرده است . مردم را نرسد ، مگر شناختن ما و مردم در نشناختن ما معذور نیستند ... . هر که ما را نشناسد و انکارمان هم نکند ، گم راه است تا به هدایتی که همان وجوب اطاعت از ماست و خداوند بر او واجب نموده ، باز گردد و اگر بر گم راهیِ خویش بمیرد ، خداوند با او هر چه خواهد ، می کند .

امام صادق علیه السلام در باره آیه شریف : «و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیری فراوان داده شده است» :مقصود ، فرمانبری از خدا و شناخت امام است .

امام صادق علیه السلام در دعایی که به زراره آموخت :خدایا! خود را به من بشناسان ؛ زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی ، پیامبرت را نخواهم شناخت . خدایا! پیامبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی ، حجّت تو را نخواهم شناخت . خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجّت خود را به من نشناسانی ، از دینت به کژراهه خواهم افتاد .

امام رضا علیه السلام در زیارت قبور امامان علیهم السلام :سلام بر جایگاههای شناخت الهی ... ! هر که ایشان را بشناسد ، خدای را شناخته است و هر که ایشان را نشناسد ، خدای را نشناخته است .

.


ص: 384

2 / 2مَکانَتُهُم2 / 2 1مَثَلُهُم مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ علیه السلامالمستدرک علی الصحیحین عن حنش الکنانیّ :سَمِعتُ أبا ذَرٍّ رضی الله عنه یَقولُ وهُوَ آخِذٌ بِبابِ الکَعبَهِ : مَن عَرَفَنی فَأَنَا مَن عَرَفَنی ، ومَن أنکَرَنی فَأَنَا أبو ذَرٍّ ، سَمِعتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله یَقولُ : ألا إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ مِن قَومِهِ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّما مَثَلی ومَثَلُ أهلِ بَیتی کَسَفینَهِ نوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ . (3)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 163 ح 4720 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 46 ح 2637 نحوه ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 354 ح 5536 ، کنز العمال : ج 12 ص 94 ح 34144 ؛ کمال الدین : ص 239 ح 59 ، الأمالی للطوسی : ص 60 ح 88 عن رافع مولی أبی ذرّ ، بحار الأنوار : ج 23 ص 105 ح 3 نقلاً عن بشاره المصطفی .
2- .تاریخ بغداد : ج 12 ص 91 الرقم 6506 عن أنس بن مالک ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 45 ح 2636 عن أبی ذرّ ، المعجم الأوسط : ج 6 ص 85 ح 5870 عن أبی سعید الخدری ولیس فیها «مثلی» ، کنز العمّال : ج 12 ص 95 ح 34151 ؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 27 ح 10 عن داود بن سلیمان الفراء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، الغیبه للنعمانی : ص 44 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 124 ح 50 .
3- .المعجم الصغیر : ج 1 ص 139 ، المعجم الأوسط : ج 5 ص 306 ح 5390 کلاهما عن أبی ذرّ ، المناقب لابن المغازلی : ص 132 ح 173 عن ابن عباس وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 12 ص 98 ح 34169 ؛ الطرائف : ص 132 ح 207 ، الثاقب فی المناقب : ص 135 کلاهما عن ابن عباس نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 124 ح 49 .

ص: 385



2 / 2 منزلت اهل بیت علیهم السلام

2 / 2 - 1 اهل بیت علیهم السلام ، چونان کشتی نوح علیه السلام

2 / 2منزلت اهل بیت علیهم السّلام2 / 2 1اهل بیت علیهم السلام ، چونان کشتی نوح علیه السلامالمستدرک علی الصحیحین به نقل از حنش کنانی :از ابو ذر ، در حالی که درِ کعبه را گرفته بود ، شنیدم که می گفت : هر که مرا می شناسد که می شناسد و هر که مرا نمی شناسد ، بداند که من ابو ذرم . از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود : «هان ! مَثَل اهل بیت من در میان شما، چونان کشتی نوح است در میان قوم اوست . هر که بر آن سوار ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، غرق گشت» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بیت من ، چونان کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، غرق گشت .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بیت من در میان شما ، چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است که هر کس بر آن سوار شد ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، نابود گشت .

.


ص: 386

عنه صلی الله علیه و آله :نَحنُ سَفینَهُ النَّجاهِ ؛ مَن تَعَلَّقَ بِها نَجا ، ومَن حادَ عَنها هَلَکَ ، فَمَن کانَ لَهُ إلَی اللّهِ حاجَهٌ فَلیَسأَل بِنا أهلَ البَیتِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینهِ نوحٍ؛ مَن رَکِبَها نَجا، ومَن تَخَلَّفَ عَنها زُجَّ فِی النّارِ. (2)

الإمام علیّ علیه السلام :یا کُمَیلُ ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لی قَولاً وَالمُهاجِرونَ وَالأَنصارُ مُتَوافِرونَ یَوما بَعدَ العَصرِ ، یَومَ النِّصفِ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، قائِما عَلی قَدَمَیهِ فَوقَ مِنبَرِهِ : عَلِیٌّ وَابنایَ مِنهُ الطَّیِّبونَ مِنّی وأنَا مِنهُم ، وهُمُ الطَّیِّبونَ بَعدَ اُمِّهِم ، وهُم سَفینَهٌ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَوی ، النّاجی فِی الجَنَّهِ وَالهاوی فی لَظی . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سِبطا هذِهِ الاُمَّهِ ، وهُما مِن مُحَمَّدٍ کَمَکانِ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ ، وأمّا أنَا فَکَمَکانِ الیَدَینِ مِنَ البَدَنِ ، وأمّا فاطِمَهُ فَکَمَکانِ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ . مَثَلُنا مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ . (4)

عنه علیه السلام :مَنِ اتَّبَعَ أمرَنا سَبَقَ ، مَن رَکِبَ غَیرَ سَفینَتِنا غَرِقَ . (5)

.

1- .فرائد السمطین : ج 1 ص 37 عن أبی هریره ، إحقاق الحقّ : ج 9 ص 203 نقلاً عن أرجح المطالب .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 27 ح 10 ، صحیفه الرضا علیه السلام : ص 116 ح 77 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 107 ص 190 ؛ ذخائر العقبی : ص 54 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 118 ح 340 نقلاً عن ابن السری وکلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله وفیهما بزیاده من تعلّق بها فاز» بعد «نجا» .
3- .بشاره المصطفی : ص 30 عن بصیر بن زید بن أرطاه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 276 ح 1 .
4- .کتاب سُلیم بن قیس : ج 2 ص 830 ح 40 ، بحار الأنوار : ج 39 ص 353 ح 26 .
5- .غرر الحکم : ج 5 ص 184 ح 7893 و 7894 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 424 ح 7164 و 7165 و ص 453 ح 8140 و 8141 ، تحف العقول : ص 116 ، تفسیر فرات : ص 368 ح 499 والأربعه الأخیره نحوه .

ص: 387

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ما کشتی نجاتیم . هر که بدان در آویخت ، از خطر نجات یافت و هر که از آن کناره گرفت ، نابود شد . هر که از خدا حاجتی دارد ، باید به وسیله ما اهل بیت بخواهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بیت من در میان شما ، همچون کشتی نوح اند که هر که بدان سوار ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، به آتش افکنده شد .

امام علی علیه السلام :ای کمیل! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، روزی بعد از نماز عصر ، در نیمه ماه رمضان در حالی که مهاجران و انصار گرد آمده بودند ، ایستاده بر دو پای بر منبر ، به من سخنی فرمود که : «علی و دو پسرم از او که [هر سه] پاک اند ، از من اند و من از آنهایم . پس از مادرشان ، ایشان هم پاک اند . آنان کشتی اند . هر که بر آن سوار شود ، نجات می یابد و هر که از آن باز مانَد ، فرو می افتد . نجات یافته [با آن]، در فردوس و فرو افتاده [از آن]، در آتش خواهد بود» .

امام علی علیه السلام :حسن و حسین ، دو نوه [پیامبر در] این امّت اند . آنها نسبت به محمّد، چونان جای دو چشم اند در سر ، و من چونان جای دو دستم در پیکر ، و فاطمه چونان قلب برای جسم است . مَثَل ما همچون کشتی نوح است که هر کس بدان سوار شود ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، غرق شد .

امام علی علیه السلام :هر که از امر ما پیروی کرد ، پیشی گرفت و هر که به کشتی ای جز کشتی ما سوار شد ، غرق گشت .

.


ص: 388

الإمام زین العابدین علیه السلام :نَحنُ الفُلکُ الجارِیَهُ فِی اللُّجَجِ الغامِرَهِ ، یَأمَنُ مَن رَکِبَها ویَغرَقُ مَن تَرَکَها . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إذا زالَتِ الشَّمسُ صَلّی ثُمَّ دَعا ، ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ ، ومَوضِعِ الرِّسالَهِ ، ومُختَلَفِ المَلائِکَهِ ، ومَعدِنِ العِلمِ ، وأهلِ بَیتِ الوَحیِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، الفُلکِ الجارِیَهِ فِی اللُّجَجِ الغامِرَهِ ، یَأمَنُ مَن رَکِبَها ، ویَغرَقُ مَن تَرَکَها ، المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِقٌ ، وَالمُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ ، وَاللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ . (2)

2 / 2 2مَثَلُهُم مَثَلُ بابِ حِطَّهٍرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ بابِ حِطَّهٍ 3 فی بَنی إسرائیلَ ؛ مَن دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ . (3)

.

1- .ینابیع المودّه : ج 1 ص 76 ح 12 و ج 3 ص 359 .
2- .جمال الاُسبوع : ص 251 ، مصباح المتهجّد : ص 361 ح 485 و ص 828 ح 888 ، الإقبال : ج 3 ص 299 کلاهما عن العباس بن مجاهد عن أبیه ، المزار الکبیر : ص 400 ح 1 عن العباس بن مجاهد ، بحار الأنوار : ج 87 ص 67 ذیل ح 19 نقلاً عن فلاح السائل .
3- .المعجم الأوسط : ج 6 ص 85 ح 5870 ، المعجم الصغیر : ج 2 ص 22 کلاهما عن أبی سعید الخدری ، الصواعق المحرقه : ص 152 من دون إسنادٍ إلی أحدِ من أهل البیت علیهم السلام ؛ الغیبه للنعمانی : ص 44 ح 2 عن محمّد بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن الإمام زین العابدین علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 30 ص 40 ح 2 .

ص: 389



2 / 2 - 2 اهل بیت علیهم السلام، به سان باب حِطّه

امام زین العابدین علیه السلام :ماییم کشتی روانِ در دریاهای عمیق و گود . هر که بر آن سوار شود ، ایمن می مانَد و هر که از آن چشم پوشد ، غرق می شود .

امام صادق علیه السلام :چون ظهر می شد ، علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام نماز می گزارد و دعا می کرد . سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله درود می فرستاد و می فرمود : «خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد که درخت نبوّت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شد فرشتگان و کان دانش و اهل بیت وحی اند ، درود فرست . خدایا ! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد ، کشتی روان در دریاهای عمیق و گود . هر کس بدان سوار شود ، ایمنی می یابد و هر که از آن چشم پوشد ، غرق می شود . هر که از ایشان پیشی گیرد ، از دین بیرون رفته است و هر که از ایشان عقب مانَد ، نابود می شود و هر که همواره با ایشان باشد ، به مقصد می رسد» .

2 / 2 2اهل بیت علیهم السلام ، به سان باب حِطّهپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل اهل بیت من در میان شما ، همچون باب حِطّه 1 است در میان بنی اسرائیل . هر کس از آن وارد شود ، آمرزیده می گردد .

.


ص: 390

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دانَ بِدینی وسَلَکَ مِنهاجی وَاتَّبَعَ سُنَّتی ، فَلیَدِن بِتَفضیلِ الأَئِمَّهِ مِن أهلِ بَیتی عَلی جَمیعِ اُمَّتی ؛ فَإِنَّ مَثَلَهُم فی هذِهِ الاُمَّهِ مَثَلُ بابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الأَئِمَّهُ بَعدِی اِثنا عَشَرَ ، تِسعَهٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ علیه السلام ، تاسِعُهُم قائِمُهُم ، ألا إنَّ مَثَلَهُم فیکُم مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ ؛ مَن رَکِبَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ ، ومَثَلُ بابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ . (2)

کنز العمّال عن عبّاد بن عبداللّه الأسدی :بَینا أنَا عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام فِی الرَّحبَهِ ، إذ أتاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَن هذِهِ الآیَهِ : «أَفَمَن کَانَ عَلَی بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ» (3) ، فَقالَ : ما مِن رَجُلٍ مِن قُرَیشٍ جَرَت عَلَیهِ المَواسی إلّا قَد نَزَلَت فیهِ طائِفَهٌ مِنَ القُرآنِ ، وَاللّهِ وَاللّهِ! لَأَن یَکونوا یَعلَموا ما سَبَقَ لَنا أهلَ البَیتِ عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله ، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی مِل ءُ هذِهِ الرَّحبَهِ ذَهَبا وفِضَّهً ، وَاللّهِ إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّهِ کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ ، و إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّهِ کَمَثَلِ بابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ . (4)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 133 ح 126 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 156 کلاهما عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 23 ص 119 ح 39 .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 295 ، کفایه الأثر : ص 38 کلاهما عن أبی ذرّ ، بحار الأنوار : ج 36 ص 293 ح 123 .
3- .هود : 17 .
4- .کنز العمّال : ج 2 ص 434 ح 4429 نقلاً عن أبی سهل القطّان فی أمالیه وابن مردویه ؛ الأمالی للمفید : ص 145 ح 5 ، تفسیر فرات : ص 198 ح 242 و ص 190 ح 243 کلّها عن عبّاد بن عبد اللّه ، شرح الأخبار : ج 2 ص 480 ح 843 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 390 ح 9 .

ص: 391

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که دین مرا در پیش گرفت و روش مرا پیمود و از سنّت من پیروی کرد ، باید برتری امامان اهل بیت مرا بر همه امّت باور داشته باشد . مَثَل آنها در میان این امّت، همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امامان پس از من ، دوازده تن اند ؛ نُه تن از پشت حسین علیه السلام که نهمین ایشان ، قائم آنهاست . هان ! مَثَل آنها در میان شما ، همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود ، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد ، نابود شد . آنها همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند .

کنز العمّال به نقل از عبّاد بن عبد اللّه اسدی :در حیاط ، نزد علی بن ابی طالب علیه السلام نشسته بودم که مردی آمد و مفهوم آیه : «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است» را از ایشان جویا شد . امام علیه السلام در پاسخ آن مرد فرمود : «در قریش ، مردی در برابر تیغ قرار نگرفته (پا به کارزار نگذاشته) ، مگر آن که بخشی از قرآن در حقّ او نازل شده است . به خدا سوگند ، به خدا سوگند اگر آنچه را که در حقّ ما اهل بیت بر زبان پیامبر اُمّی صلی الله علیه و آله جاری شده می دانستند ، این برای من محبوب تر بود از آن که این حیاط، برای من پر از زر و سیم گردد . به خدا سوگند ، مَثَل ما در میان این امّت ، چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است و ما در میان این امّت، همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل هستیم» .

.


ص: 392

کفایه الأثر عن أبی سعید الخدری :صَلّی بِنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله الصَّلاهَ الاُولی ، ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ الکَریمِ عَلَینا فَقالَ : مَعاشِرَ أصحابی ، إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَهِ نوحٍ وبابِ حِطَّهٍ فی بَنی إسرائیلَ ، فَتَمَسَّکوا بِأَهلِ بَیتی بَعدی وَالأَئِمَّهِ الرّاشِدینَ مِن ذُرِّیَّتی ، فَإِنَّکُم لَن تَضِلّوا أبَدا . فَقیلَ : یا رَسولَ اللّهِ ، کَمِ الأَئِمَّهُ بَعدَکَ ؟ فَقالَ : اِثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی أو قالَ : مِن عِترَتی . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :نَحنُ بابُ حِطَّهٍ وهُوَ بابُ السَّلامِ ، مَن دَخَلَهُ نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوی . (2)

عنه علیه السلام :ألا إنَّ العِلمَ الَّذی هَبَطَ بِهِ آدَمُ ، وجَمیعَ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبِیّونَ إلی خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ المُرسَلینَ فی عِترَهِ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَالمُرسَلینَ ، فَأَینَ یُتاهُ بِکُم ، وأینَ تَذهَبونَ ؟ یا مَعاشِرَ مَن نُسِخَ مِن أصلابِ أصحابِ السَّفینَهِ! فَهذا مَثَلُ ما فیکُم ، فَکَما نَجا فی هاتیکَ مِنهُم مَن نَجا ، وکَذلِکَ یَنجو فی هذِهِ مِنکُم مَن نَجا ، ورَهنُ ذِمَّتی ، ووَیلٌ لِمَن تَخَلَّفَ عَنهُم ، إنَّهُم فیکُم کَأَصحابِ الکَهفِ ، ومَثَلُهُم بابُ حِطَّهٍ ، وهُم بابُ السِّلم ، فَ «ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ» (3) . (4)

.

1- .کفایه الأثر : ص 33 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 293 ح 120 .
2- .الخصال : ص 626 ح 10 ، تحف العقول : ص 115 ، تفسیر فرات : ص 367 ح 499 ، غرر الحکم : ج 6 ص 186 ح 10002 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 499 ح 9205 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 104 ح 1 .
3- .البقره : 208 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 102 ح 300 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ، الغیبه للنعمانی : ص 44 ، المسترشد : ص 406 کلاهما نحوه .

ص: 393

کفایه الأثر به نقل از ابو سعید خدری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با ما نماز ظهر گزارْد و سپس چهره شریفش را به سوی ما گرداند و فرمود : «ای گروه اصحاب من! اهل بیت من در میان شما، همچون کشتی نوح و باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند . پس از من، به اهل بیت من و امامان ره یافته از ذرّیه من چنگ در زنید که هرگز گم راه نشوید» . گفته شد : ای پیامبر خدا! شمار امامانِ پس از تو ، چند است؟ فرمود : «دوازده تن از اهل بیت من» یا فرمود : «از عترت من» .

امام علی علیه السلام :ما باب حطّه هستیم و آن ، باب السلام است . هر که به آن وارد شود ، نجات می یابد و هر که از آن کنار مانَد ، هلاک می شود .

امام علی علیه السلام :هان ! علمی که آدم آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا واپسینِ ایشان بدان ترجیح داده می شوند ، در عترت خاتم پیامبران و رسولان قرار دارد . پس به کدام سو، شما را سرگردان کرده اند؟ و به کجا روانید؟ ای منسوخ شدگان نسل اصحاب کشتی! این ، نمونه آن چیزی است که در میان شماست . همان گونه که نجات یافتگان از میان آنان [با سوار شدن بر کشتی] نجات یافتند، همین طور کسی از شما نجات پیدا می کند [که بر گروه اهل بیت وارد شود]. ذمّه من، گرو [این گفته ام ]است . وای بر کسی که از اهل بیت روی گرداند . آنان در میان شما، همچون اصحاب کهف اند و مَثَل آنان، چونان باب حطّه است . آنها دروازه سلامت اند در سخن خداوند متعال : «ای کسانی که ایمان آوردید ! پس همگی به سلامت وارد شوید و گام های شیطان را پیروی مکنید» .

.


ص: 394

الإمام الباقر علیه السلام :نَحنُ بابُ حِطَّتِکُم . (1)

2 / 2 3مَثَلُهُم مَثَلُ بَیتِ اللّهِ عز و جلرسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام :مَثَلُکُم یا عَلِیُّ مَثَلُ بَیتِ اللّهِ الحَرامِ ، مَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً ، فَمَن أحَبَّکُم ووالاکُم کانَ آمِنا مِن عَذابِ النّارِ ، ومَن أبغَضَکُم اُلقِیَ فِی النّارِ . یا عَلِیُّ «وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً» (2) ومَن کانَ لَهُ عُذرٌ فَلَهُ عُذرُهُ ، ومَن کانَ فَقیرا فَلَهُ عُذرُهُ ، ومَن کانَ مَریضا فَلَهُ عُذرُهُ ، وإنَّ اللّهَ لا یَعذِرُ غَنِیّا ولا فَقیرا ، ولا مَریضا ولا صَحیحا ، ولا أعمی ولا بَصیرا فی تَفریطِهِ فی مُوالاتِکُم ومَحَبَّتِکُم . (3)

2 / 2 4مَثَلُهُم مَثَلُ النُّجومِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :النُّجومُ أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ مِنَ الغَرَقِ ، وأهلُ بَیتی أمانٌ لِاُمَّتی مِنَ الِاختِلافِ ، فَإِذا خالَفَتها قَبیلَهٌ مِنَ العَرَبِ ، اختَلَفوا فَصاروا حِزبَ إبلیسَ . (4)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 45 ح 47 عن سلیمان الجعفری عن الإمام الرضا علیه السلام ، مجمع البیان : ج 1 ص 247 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 122 ح 46 .
2- .آل عمران : 97 .
3- .خصائص الأئمّه : ص 77 عن عیسی بن المنصور عن الإمام العسکریّ عن آبائه علیهم السلام .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 162 ح 4715 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 13 ص 102 ح 34189 .

ص: 395



2 / 2 - 3 اهل بیت علیهم السلام ، مانند بیت خدا

2 / 2 - 4 اهل بیت علیهم السلام ، همچون ستارگان

امام باقر علیه السلام :ما باب حطّه شماییم .

2 / 2 3اهل بیت علیهم السلام ، مانند خانه خداپیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام :ای علی! شما همانند بیت اللّه الحرام هستید که هر کس وارد آن شود ، ایمن گردد . پس هر که شما را دوست بدارد و از موالیان شما شود ، از عذاب آتش در امان خواهد بود و هر که به شما کینه ورزد ، به آتش افکنده می شود . ای علی! «حجّ آن خانه، بر عهده مردم است، [البتّه بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد» . پس هر که عذری دارد، که دارد، و هر که کم توشه است ، عذر او کم توشگی است و هر که بیمار است ، عذرش بیماری اوست ؛ ولی خداوند ، در خصوص کوتاهی کردن در موالات و دوستی آنان ، نه عذر توانگر را می پذیرد ، نه عذر فقیر را و نه عذر بیمار و تن درست و نه عذر کور و بینا را .

2 / 2 4اهل بیت علیهم السلام ، همچون ستارگانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ستارگان، موجب امنیت ساکنان زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من ، موجب ایمنی امّت من از اختلاف هستند . پس هر گاه قبیله ای از عرب با آنها به مخالفت برخاستند و امّتْ اختلاف یافتند ، دیگر حزب شیطان گشته اند .

.


ص: 396

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ... مَثَلُکَ ومَثَلُ الأَئِمَّهِ مِن وُلدِکَ بَعدی مَثَلُ سَفینهِ نوحٍ ، مَن رَکِبَها نَجا ، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ ، ومَثَلُکُم کَمَثَلِ النُّجومِ ، کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ ، إلی یَومِ القِیامَهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُهُم [أهلِ بَیتی] فی اُمَّتی کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ ، کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ ، إنَّهُم أئِمَّهٌ هُداهٌ مَهدِیّونَ ، لا یَضُرُّهُم کَیدُ مَن کادَهُم ، ولا خِذلانُ مَن خَذَلَهُم ، بَل یَضُرُّ اللّهُ بِذلِکَ مَن کادَهُم وخَذَلَهُم ، هُم حُجَجُ اللّهِ فی أرضِهِ ، وشُهَداؤُهُ عَلی خَلقِهِ ، مَن أطاعَهُم أطاعَ اللّهَ ، ومَن عَصاهُم عَصَی اللّهَ . هُم مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَهُم ، لا یُفارِقُهُم ولا یُفارِقونَهُ حَتّی یَرِدوا عَلَیَّ حَوضی . وأوَّلُ الأَئِمَّهِ أخی عَلِیٌّ خَیرُهُم ، ثُمَّ ابنی حَسَنٌ ، ثُمَّ ابنی حُسَینٌ ، ثُمَّ تِسعَهٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :ألا إنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ ، إذا خَوی نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :لَیسَ مِن عالِمٍ یَموتُ ویَترُکُ خَلَفا إلّا نَحنُ ، کُلَّما ذَهَبَ مِنّا عالِمٌ طَلَعَ مَکانَهُ عالِمٌ ، نَحنُ النُّجومُ فِی السَّماءِ . (4)

.

1- .کمال الدین : ص 241 ح 65 ، الأمالی للصدوق : ص 342 ح408 ، بشاره المصطفی : ص 32 ، جامع الأخبار : ص 53 ح 59 ، مئه منقبه : ص 65 کلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 23 ص 126 ح 53 .
2- .الغیبه للنعمانی : ص 84 ح 12 عن سُلیم بن قیس عن الإمام علیّ علیه السلام ، الفضائل : ص 114 عن أبی ذرّ والمقداد وسلمان عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، کتاب سُلیم بن قیس : ج 2 ص 686 ح 14 عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، مشارق أنوار الیقین : ص 192 عن سُلیم بن قیس ، بحار الأنوار : ج 36 ص 278 ح 98 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 100 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 215 ح 990 .
4- .جامع الأحادیث للقمّی : ص 249 عن حصین بن مخارق .

ص: 397

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! ... مَثَل تو و امامان از نسل تو پس از من ، همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد ، رهایی یافت و هر که از آن باز ماند ، غرق گشت و مَثَل شما، همچون اختران است که هر گاه یکی ناپدید شود، دیگری پیدا می گردد تا به روز رستاخیز .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مَثَل ایشان (اهل بیت من) در میان امّتم ، همچون ستارگان سپهر است که هر گاه یکی از آنها ناپدید شود ، دیگری پیدا آید . آنها امامانی ره نما و ره یافته اند . نه کینه کسی که بدیشان کینه ورزد و نه ترک یاری کسانی که از یاری ایشان دریغ ورزند ، به آنها زیان نمی رساند ؛ بلکه خداوند به کسانی که کینه آنها را در دل دارند و از یاری کردن ایشان دریغ می ورزند ، زیان می رساند . آنها حجّت های خدا بر زمین و گواهان اویند بر خلقش . هر کس از آنها فرمان بَرد ، از خدا فرمان برده است و هر که از ایشان سر پیچد ، از خدا سر پیچیده است . آنها با قرآن اند و قرآن با آنهاست . نه قرآن از آنها جدایی می پذیرد و نه آنان از قرآن جدایی می پذیرند ، تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . نخستین امام ، برادرم علی است که بهترین آنهاست ، سپس فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسین و در پی ایشان ، نُه تن از فرزندان حسین .

امام علی علیه السلام :هان ! خاندان محمّد ، همچون اختران آسمان اند که هر گاه یکی ناپدید شود ، دیگری پیدا می آید .

امام صادق علیه السلام :عالِمی نیست که بمیرد و جانشینی از خود گذارد ، مگر ما . پس هر گاه عالِمی از ما برود ، دیگری در جایگاه او ظهور می کند . ما ستارگان در آسمان هستیم .

.


ص: 398

2 / 2 5مَثَلُهُم مَثَلُ الرَّأسِ وَالعَینَینِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :اِجعَلوا أهلَ بَیتی مِنکُم مَکانَ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، ومَکانَ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ ، فَإِنَّ الجَسَدَ لا یَهتَدی إلّا بِالرَّأسِ ، ولا یَهتَدِی الرَّأسُ إلّا بِالعَینَینِ . (1)

2 / 3مکانَتُهُم یَومَ القِیامَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ مَن یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ أهلُ بَیتی ومَن أحَبَّنی مِن اُمَّتی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُکُم وارِدا عَلَیَّ الحَوضَ ، أوَّلُکُم إسلاما : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :دَخَلَ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأنَا نائِمٌ عَلَی المَنامَهِ ، فَاستَسقَی الحَسَنُ أوِ الحُسَینُ فَقامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلی شاهٍ لَنا بَکیءٍ (4) فَحَلَبَها فَدَرَّت ، فَجاءَهُ الحَسَنُ فَنَحّاهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَت فاطِمَهُ : یا رَسولَ اللّهِ ، کَأَنَّهُ أحَبُّهُما إلَیکَ ؟ قالَ : لا ، ولکِنَّهُ استَسقی قَبلَهُ ، ثُمَّ قالَ : إنّی وإیّاکِ وهذَینِ وهذَا الراقِدَ فی مَکانٍ واحِدٍ یَومَ القِیامَهِ . (5)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 482 ح 1053 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 35 ، شرح الأخبار : ج 2 ص 269 ح 574 وفیه «أنزلوا آل محمّد» بدل «اجعلوا أهل بیتی» وکلّها عن أبی ذرّ ، کفایه الأثر : ص 111 عن واثله بن الأسقع نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 121 ح 43 .
2- .السنّه لابن أبی عاصم : ص 334 ح 748 عن سفیان بن اللیل عن الحسن عن الإمام علیّ علیه السلام ، الاوائل للطبرانی : ص 66 ح 38 عن سفیان بن اللیل عن الإمام الحسن علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، کنز العمّال : ج 12 ص 100 ح 34178 ؛ الملاحم والفتن : ص 229 ح 331 ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 129 ح 614 کلاهما عن سفیان عن الإمام الحسن عن أبیه عنه علیهم السلام .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 147 ح 4662 ، تاریخ بغداد : ج 2 ص 81 الرقم 459 ، المناقب لابن المغازلی : ص 16 ح 22 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 4 ص 117 کلّها عن سلمان ، کنز العمّال : ج 11 ص 616 ح 32991 .
4- .بَکَأَتِ الناقَهُ والشّاهُ تبکأُ بَکْأً ... وهی بَکی و بَکیئَهٌ : قلّ لبنها ، وقیل: انقطع (لسان العرب : ج 1 ص 34 «بکأ») .
5- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 217 ح 792 ، اُسد الغابه : ج 7 ص 220 الرقم 7183 کلاهما عن عبدالرحمن الأزرق ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 41 ح 2622 ، مسند الطیالسی : ص 26 ح 190 کلاهما عن أبی فاخته نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 638 ح 37612 ؛ کتاب سُلیم بن قیس : ج 2 ص 732 ح 21 عن سلیم نحوه ، بحار الأنوار : ج 37 ص 72 ح 39 نقلاً عن العمده .

ص: 399



2 / 2 - 5 اهل بیت علیهم السلام ، به منزله سر و دو چشم

2 / 3 منزلت اهل بیت علیهم السلام در روز رستاخیز

2 / 2 5اهل بیت علیهم السلام ، به منزله سر و دو چشمپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اهل بیت مرا نسبت به خود (امّت)، همچون سر بدانید برای پیکر و دو چشم برای سر ، که پیکر ، جز با سر ، ره نمی یابد و سر ، جز با چشم ، هدایت نمی شود .

2 / 3منزلت اهل بیت علیهم السّلام در روز رستاخیزپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود ، اهل بیت من و کسانی از امّت من اند که مرا دوست دارند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین کسی از شما که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود ، علی بن ابی طالب است ؛ نخستین کسی از شما که اسلام آورده است .

امام علی علیه السلام :پیامبر صلی الله علیه و آله بر من وارد شد ، در حالی که در بستر خفته بودم . حسین ، آب خواست . پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی گوسفندمان رفت که شیرش کم شده بود . پیامبر صلی الله علیه و آله آن را دوشید و شیر از پستانش جاری شد . حسن به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله رفت ؛ ولی پیامبر او را دور کرد . فاطمه گفت : ای پیامبر خدا! گویی آن یکی را بیشتر دوست می داری؟ فرمود : «چنین نیست ؛ بلکه او زودتر آب خواسته بود» . سپس فرمود : «من و تو و این دو و این که در بستر است ، در روز رستاخیز در یک جا خواهیم بود» .

.


ص: 400

عنه علیه السلام :أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنَّ أوَّلَ مَن یَدخُلُ الجَنَّهَ أنَا وفاطِمَهُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، فَمُحِبّونا ؟ قالَ : مِن وَرائِکُم . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أنَا وعَلِیٌّ وفاطِمَهُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ یَومَ القِیامَهِ فی قُبَّهٍ تَحتَ العَرشِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الوَسیلَهُ دَرَجَهٌ عِندَ اللّهِ لَیسَ فَوقَها دَرَجَهٌ ، فَسَلُوا اللّهَ أن یُؤتِیَنِی الوَسیلَهَ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :قالَ النَّبیُّ صلی الله علیه و آله : فِی الجَنَّهِ دَرَجَهٌ تُدعَی «الوَسیلَهَ» فَإِذا سَأَلتُمُ اللّهَ فَسَلوا لِیَ الوَسیلَهَ ، قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، مَن یَسکُنُ مَعَکَ [فیها] (4) ؟ قالَ : عَلِیٌّ وفاطِمَهُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ . (5)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 164 ح 4723 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 169 ح 3509 نحوه وکلاهما عن سلمان ، ذخائر العقبی : ص 214 ، کنز العمّال : ج 12 ص 98 ح 34166 ؛ بشاره المصطفی : ص 46 عن عاصم بن ضمره ، بحار الأنوار : ج 68 ص 127 ح 56 .
2- .کنز العمّال : ج 12 ص 100 ح 34177 نقلاً عن الطبرانیّ عن أبی موسی و ص 98 ح 34167 نقلاً عن ابن عساکر ، المناقب للخوارزمی : ص 303 ح 298 کلاهما عن عمر نحوه ؛ بشاره المصطفی : ص 48 عن عمر نحوه ، شرح الأخبار : ج 3 ص 4 ح 914 عن أبی موسی الأشعری .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 165 ح 11783 ، المعجم الأوسط : ج 1 ص 89 ح 263 کلاهما عن أبی سعید الخدری و ج 4 ص 184 ح 3923 عن أبی هریره ، المعجم الکبیر : ج 12 ص 66 ح 12554 عن ابن عبّاس و کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 14 ص 401 ح 39071 و راجع : صحیح البخاری : ج 1 ص 222 ح 589 .
4- .ما بین المعقوفین أثبتناه من المصادر الاُخری لاقتضاء السیاق لها .
5- .تفسیر ابن کثیر : ج 3 ص 98 ، المناقب لابن المغازلی : ص 247 ح 295 نحوه و کلاهما عن الحارث ، کنز العمّال : ج 12 ص 103 ح 34195 نقلاً عن ابن مردویه ؛ بشاره المصطفی : ص 270 ، کشف الیقین : ص 440 ح 545 کلاهما عن الحارث عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه وراجع : معانی الأخبار : ص 116 ح 1 وبصائر الدرجات : ص 416 ح 11 وشواهد التنزیل : ج 1 ص 446 ح 474 .

ص: 401

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا آگاهانید که نخستین کسانی که به بهشت وارد می شوند ، منم و فاطمه ، حسن و حسین . گفتم : ای پیامبر خدا! دوستداران ما، چه؟ فرمود : «پشت سر شما به بهشت وارد خواهند شد» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من و علی و فاطمه و حسن و حسین ، روز رستاخیز در خانه ای گنبدی زیر عرش قرار داریم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :«وسیله» ، درجه ای است نزد خدا که بالاتر از آن درجه ای نیست . پس ، از خدا بخواهید که به من «وسیله» دهد .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «در بهشت ، جایگاهی است که وسیله خوانده می شود . پس هر گاه از خدا چیزی خواستید ، برای من هم وسیله بخواهید» . گفتند : ای پیامبر خدا! چه کسی با تو در آن جا خواهد بود؟ فرمود : «علی و فاطمه و حسن و حسین» .

.


ص: 402

عنه صلی الله علیه و آله :وَسَطُ الجَنَّهِ لی ولِأَهلِ بَیتی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أنَا الشَّجَرَهُ ، وفاطِمَهُ فَرعُها ، وعَلِیٌّ لِقاحُها ، وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ثَمَرَتُها ، وشیعَتُنا وَرَقُها ، وأصلُ الشَّجَرَهِ فی جَنَّهِ عَدنٍ ، وسائِرُ ذلِکَ فی سائِرِ الجَنَّهِ . (2)

مسند ابن حنبل عن حذیفه :سَأَلَتنی اُمّی : مُنذُ مَتی عَهدُکَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؟ فَقُلتُ لَها : مُنذُ کَذا وکَذا ، فَنالَت مِنّی وسَبَّتنی ، فَقُلتُ لَها : دَعینی ، فَإِنّی آتِی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَاُصَلّی مَعَهُ المَغرِبَ ، ثُمَّ لا أدَعُهُ حَتّی یَستَغفِرَ لی ولَکِ . قالَ : فَأَتَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَصَلَّیتُ مَعَهُ المَغرِبَ ، فَصَلَّی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله العِشاءَ ، ثُمَّ انفَتَلَ فَتَبِعتُهُ فَعَرَضَ لَهُ عارِضٌ فَناجاهُ ، ثُمَّ ذَهَبَ ، فَأَتبَعتُهُ فَسَمِعَ صَوتی ، فَقالَ : مَن هذا ؟ فَقُلتُ : حُذَیفَهُ ، قالَ : ما لَکَ ؟ فَحَدَّثتُهُ بِالأَمرِ ، فَقالَ : غَفَرَ اللّهُ لَکَ ولِاُمِّکَ . ثُمَّ قالَ : أما رَأَیتَ العارِضَ الَّذی عَرَضَ لی قُبَیلُ ؟ قُلتُ : بَلی ، قالَ : فَهُوَ مَلَکٌ مِنَ المَلائِکَهِ لَم یَهبِطِ الأَرضَ قَبلَ هذِهِ اللَّیلَهِ ، فَاستَأذَنَ رَبَّهُ أن یُسَلِّمَ عَلَیَّ ویُبَشِّرَنی أنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سَیِّدا شَبابَ أهلِ الجَنَّهِ ، وأنَّ فاطِمَهَ سَیِّدَهُ نِساءِ أهلِ الجَنَّهِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم . (3)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 68 ح 314 عن الحسن بن عبداللّه التمیمیّ عن أبیه عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 8 ص 178 ح 131 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 174 ح 4755 عن مینا بن أبی مینا مولی عبد الرحمن بن عوف ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 168 ح 3507 عن عبد الرحمن بن عوف نحوه ؛ الأمالی للطوسی : ج 610 ح 1262 عن مینا بن أبی مینا مولی عبد الرحمن بن عوف و ص 611 ح 1263 عن جابر بن عبد اللّه و ح 1264 عن عبّاد بن صهیب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 31 ح 27 .
3- .مسند ابن حنبل: ج 9 ص 91 ح 23389 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 660 ح 3781 نحوه ، السنن الکبری للنسائی : ج 5 ص 80 ح 8298 ، الأمالی للمفید : ص 23 ح 4 وفیه ذیله من «أما رأیت العارض» ، بشاره المصطفی : ص 276 نحوه .

ص: 403

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرکز بهشت ، از آنِ من و اهل بیت من است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من درخت هستم و فاطمه شاخه آن است و علی ، لقاح (مایه باروری) آن و حسن و حسین ، میوه آن اند و شیعیان ما برگ های آن هستند . ریشه این درخت در فردوس برین قرار دارد و دیگر قسمت های آن در دیگر قسمت های بهشت است .

مسند ابن حنبل به نقل از حذیفه :مادرم از من پرسید : از چه هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده ای؟ به او گفتم : از فلان وقت . او به من ناسزا گفت و دشنامم داد . به او گفتم : رهایم کن . من نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می روم تا نماز مغرب را با او بگزارم و او را رها نخواهم کرد تا برای من و تو طلب آمرزش کند . خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و نماز مغرب را با ایشان گزاردم و پیامبر صلی الله علیه و آله نماز عشا را هم خواند . ایشان سپس باز گشت و کسی در سر راه با ایشان برخورد و با ایشان زمزمه ای کرد و رفت . من در پی ایشان رفتم. ایشان صدای مرا شنید و فرمود : «تو کیستی؟» . گفتم : حذیفه . فرمود : «چه می خواهی؟» . من ماجرا را باز گفتم . «خداوند ، تو و مادرت را بیامرزد !» . سپس فرمود : «آیا کسی را که اندکی پیش بر سر راه من قرار گرفت ، دیدی؟» . گفتم : آری . فرمود : «او فرشته ای از فرشتگان بود که پیش از امشب به زمین فرود نیامده بود و از پروردگار ، اذن خواسته بود تا بر من درودی فرستد و مژده ام دهد که حسن و حسین ، سَرور جوانان بهشتی اند و فاطمه بانوی زنان بهشتی است . خداوند، از آنان خشنود باد!» .

.


ص: 404

الفصل الثّالث : خصائص أهل البیت علیهم السّلام3 / 1أهمّ خصائصهم3 / 1 1الطَّهارَهُالکتاب«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» . (1)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّا أهلُ بَیتٍ قَد أذهَبَ اللّهُ عَنَّا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عز و جل قَسَّمَ الخَلقَ قِسمَینِ ، فَجَعَلَنِی فی خَیرِهِما قِسما ، وذلِکَ قَولُهُ عز و جلفی ذِکرِ أصحابِ الیَمینِ وأصحابِ الشِّمالِ ، وأَنَا مِن أصحابِ الَیمینِ ، وأنَا خَیرُ أصحابِ الَیمینِ . ثُمَّ جَعَلَ القِسمَینِ أثلاثا ، فَجَعَلَنی فی خَیرِها ثُلُثاً ، وذلِکَ قَولُهُ عز و جل : «فَأَصحَابُ المَیمَنَهِ مَآ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَهِ * وَ أَصْحَابُ الْمَشْئمَهِ مَآ أَصْحَابُ الْمَشْئمَهِ * والسّابِقونَ السّابِقونَ» (3) وأَنَا مِنَ السّابِقینَ ، وأنَا خَیرُ السّابِقینَ . ثُمَّ جَعَلَ الأَثلاثَ قَبائِلَ ، فَجَعَلَنی فی خَیرِها قَبیلَهً ، وذلِکَ قَولُهُ عز و جل : «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (4) فَأنَا أتقی وُلدِ آدَمَ وأکرَمُهُم عَلَی اللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ ولا فَخرَ . ثُمَّ جَعَلَ القَبائِلَ بُیوتا ، فَجَعَلَنی فی خَیرِها بَیتا ، وذلِکَ قَولُهُ عز و جل : «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» . (5)

.

1- .الأحزاب : 33 .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 176 عن الإمام علیّ علیه السلام ، الصراط المستقیم : ج 1 ص 187 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 53 بزیاده «الرجس» بعد «عنّا» ، بحار الأنوار : ج 23 ص 116 ح 29 ؛ الفردوس : ج 1 ص 54 ح 144 عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله وراجع : الدعاء للطبرانی : ص 423 ح 1430 .
3- .الواقعه : 8 10 .
4- .الحُجرات : 13 .
5- .الأمالی للصدوق : ص 729 ح 999 ، مجمع البیان : ج 9 ص 207 ، إعلام الوری : ج 1 ص 49 کلّها عن ابن عبّاس ، بحار الأنوار : ج 16 ص 315 ح 4 ؛ دلائل النبوّه للبیهقی : ج 1 ص 170 ، البدایه والنهایه : ج 2 ص 257 کلاهما عن ابن عبّاس ، عیون الأخبار فی مناقب الأخیار : ص 246 عن حذیفه